اگر به کسب و کار معاملاتی با بیشترین عملکردش می اندیشید، می توانید به یک نابغه ی بازار نگاه کنید و ببینید که آن شخص چگونه با حرفه اش رفتار می کند. هرچند، شما می توانستید به یک نابغه در زمینه دیگر هم نگان کنید و دقت کنید که آیا می توان برخی از رفتارهای او را در معامله گری اعمال کرد.

با توجه به این موضوع، من در مورد نحوه نگرش و تفکر اینشتین در مورد بازارهای مدرن فکر کرده ام. آموختم که یکی از چیزهایی که اینشتین خیلی خوب بلد بوده، جدا شدن از خودش بوده است. او از قوه تخیلش برای خروج از بدنش و فرض کردن یک چشم انداز دیگر استفاده کرد.

این تمرین را برای خودتان انجام دهید. در هر بخش از ماجراجویی تخیلی خود، دقت کنید که تفکرات شما چه هستند و تجربه ی شما چگونه است.

در این قسمت اولین صحنه تخیلی را آورده ایم. خودتان (کل بدنتان) را در یک فیلم سینمایی، در حال چتربازی تصور کنید. خود را در هواپیما در حالی که چتر نجاتی به شما وصل شده در نظر بگیرید. تصور کنید در حال آماده شدن برای پریدن هستید. بعد از اینکه پریدید، تصور کنید که برای حدود 10 ثانیه سقوط آزاد دارید و سپس چتر نجات را بیرون می کشید.

جدا شدن از قالب خود

دقت داشته باشید وقتی چتر نجات را باز میکنید، مثل این است که چتر شما را به سمت بالا می کشد. حالا خود را در نظر بگیرید که آرام آرام روی زمین فرود می آیید. به این می گویند جدا شدن.

عین همین سناریو را تکرار کنید، حالا فقط خارج از چشمان خود به آن نگاه کنید. به دستها و پاهای خود دقت کنید، همانطور که در هواپیما نشسته و خود را برای پریدن آماده می کنید. حالا به سمت در حرکت کنید، خود را آماده کنید و سپس بپرید. دقت کنید که به محض آنکه پاهای شما آزاد شوند، به سرعت از هواپیما دور می شوید. بعد از حدود 10 ثانیه، خودتان را در نظر بگیرید که چتر نجات را باز می کنید و ملاحظه کنید که تجربه ی شما هنگام باز شدن چتر چگونه است. حال احساس کنید که به آرامی روی زمین می نشینید. به این می گویند جدا شدن.

توجه کنید که صحنه برای هر دو تجربه یکی بود - شما از یک هواپیما می پرید. با این که این تصاویر (که هر دوی آنها خیالی بودند) یکی بودند، این دو کاملا متمایز است.

ما بخش زیادی از زندگی خودمان را در حالتی مشابه می گذرانیم. در نتیجه، همه چیز واقعی به نظر می رسد. احساسات ما واقعی به نظر می رسد. عقاید ما واقعی به نظر می رسد. با این حال این مورد هم به همین سادگی است، زیرا ما بخشی از آن به نظر می رسیم. به نظر می رسد آنچه ما می اندیشیم تمام چیزی است که وجود دارد.

هر چه زودتر بتوانید موقعیت دیگری را فرض کنید (جدا شوید) تجربه شما سریع تر تغییر کرده و بالا می رود. تجارب شما متفاوت هستند. با این حال آیا این تجربه دوم کمی کمتر و یا بیشتر واقعی است؟ - نه بیشتر و نه کمتر: این فقط یک تجربه دیگر است.

این کیفیت فرض کردن سایر چشم اندازها (به ویژه چشم انداز جدا شده) برای خیلی از انسان های بزرگ در خیلی از زمینه ها رایج است. اینشتین فقط یک مثال است. بازیکنان بزرگ در خط حمله اظهار کرده اند که چشم اندازی دارند که در آن بالای کل زمین فوتبال هستند (حتی در حال بازی کردن) به گونه ای که می توانند کل زمین را به صورت جداشده تماشا کنند.

چشم اندازی را در نظر بگیرید که هر کسی می تواند آن را انجام دهد.

مایکل جردن گفته بود که می تواند تصور کند در زمین بسکتبال شناور است و از آن زاویه دید، هر چیزی را تماشا کند. شاید ازن توجیه مناسبی باشد برای اینکه او چطور می داند هر بازیکنی کجا قرار دارد. باز هم به نقطه قوتی که این مهارت می تواند به شما بدهد، فکر کنید.

من دو مصاحبه را با مدیر مالی سابق Tom Basso و Jack Schwager (کسی که به او لقب آقای آرامش داده اند) انجام دادم. این مصاحبه در کتاب جادوگران بازار نوین انجام شده است. در مصاحبه ام با تام، او اظهار داشت که توانایی اش در جداسازی، یکی از رازهای موفقیتش بوده است. در اینجا بخشی از صحبت های او را می آورم:

در موقعیت هایی که احساس کردم نیاز به پیشرفت دارم یا در موقعیت هایی که می خواستم تعاملاتم را با مردم بیشتر کنم، رویدادهای کلیدی را ذهن خود بازی می کردم و می فهمیدم که دیگران چگونه این موقعیت را اداره می کنند. ... من همیشه اینطور فکر می کردم که مثلا: تام باسو در گوشه ی اتاق، تام باسویی که الان در حال مصاحبه با شماست را تماشا می کند. یک چیز جالب در مورد این ناظر دوم این بود که با گذشت زمان، فهمیدم که این ناظر چیزهای خیلی بیشتری را نشان می دهد. به محض اینکه در موقعیت های استرس آمیز قرار می گرفتم، یا معامله ای را شروع می کردم، یا زمانی که تعاملات بیشتری با عده ی زیادی از مردم انجام می دادم، یا تجارتمان به زمین می نشست، یا با مشتریان برخورد داشتم و ... می فهمیدم که این ناظر آنجاست تا در آن موقعیت به من کمک کند. اگر احساس خامی یا ناراحتی داشتم، می توانستم خودم را نگاه کنم که در حال چنین حسی است. حالا، من این ناظر را در همه ی زمانها با خود دارم.

یک پیش فرض اساسی NLP این است که: اگر شخصی می تواند کاری را انجام دهد، هر فرد دیگری هم می تواند آن را انجام دهد. از آنجا که توانایی حرکت به جایگاه ادراکی دیگر، یکی از جنبه های مهم نوابغ و بزرگان است، شروع به تمرین آن از اهمیت به سزایی برخوردار است.

در این قسمت یک تمرین ارائه می کنم: در پایان هر روز، در ذهنتان روز را تکرار کنید، علی الخصوص مواقع بحرانی روز را. این کار را از یک زاویه دید جدا شده انجام دهید. زاویه دیدی که در آن شما خودتان را در آن روز می توانید ببینید. وقتی که تمرین را انجام دادید، هر چه از خود درک کرده اید را بنویسید.

چطور می توانید این کار را در کسب و کار معاملاتی خود اعمال کنید؟

در این قسمت مثالی ساده می زنم برای زمانی که شما فکر می کنید به خوبی معامله گری نمی کنید. خیلی ساده بلند شوید و قدم بزنید. به بخش دیگری از اتاق بروید و خودتان را ببینید. توجه کنید که در آن موقعیتی که نشسته بودید چطور به نظر می رسیدید. با بدنتان جه کار می کنید؟ چطور خود را نگه می دارید؟ صورتتان چه شکلی است؟ نفس کشیدنتان به چه شکلی است؟

بعد از آنکه همه ی این چیزها را دیدید، توجه کنید که حالا چه احساسی دارید. شما دیگر در آن بدن نیستید. در عوض، شما دارید به خودتان از یک نقطه نظر جدا شده نگاه می کنید. تمام احساسات و عواطف باید دور شده باشند. اگر نیستید، مطمئن شوید که در حال تماشای خودتان هستید.

حال از خود چند سئوال بپرسید: به چه منابعی نیاز دارم تا بتوانم این وضعیت را مانند یک معامله گر برتر هدایت کنم؟ آیا به اعتماد به نفس نیاز دارم؟ آیا به شجاعت نیاز دارم تا از این وضعیت خارج شوم؟ آیا به چند زاویه دید نیاز دارم؟ اگر آن منابع را داشتم چطور نگاه می کردم؟

خودتان را با آن منابع جدید تصور کنید. خود را ببینید که آنجا نشسته اید و متوجه شوید که شرایط چقدر متفاوت می شود وقتی که آن منابع را روی میز می چینید.

احتمالا همه چیز کاملا متفاوت است. حالا کاربرد واقعی این تمرین را در می یابیم. به موقعیت خود برگدید و همان کسی بشوید که در حال تصور کردن بود. چه احساسی دارید؟ احتمالا یک دیدگاه کاملا متفاوت را در آن موقعیت حس می کنید و احتمالل شما در این سطح کاملا متفاوت، عملکرد خواهید داشت.

این قدرت جدا شدن است. این تمرین را هر روز و به مدت حداقل دو هفته انجام دهید. هر چه قدر بیشتر تمرین کنید، آسان تر می شود.